۱۳۸۹ فروردین ۱۴, شنبه

تاناکورا

وقتی به مهاباد رسیدم باورم نمی شد که این همه آدم و این همه مغازه ی نیمه فصلی اینجا اجناس تاناکورا می فروشن، مغازه هایی که خیلی هاشون شاکله از چند تا تیر چوبی و مقداری نایلون بودن و به صورت قارچی کاملا دور و بر ترمینال مسافر بری مهاباد رو گرفته بودند!

اجناسی که به صورت دست دوم از احتمالا از اروپا به ایارن می یاند و از هر چیزی که بخوای توشون یافت می شد. به طور خاص می شه به کیف و کفش و پوشاک و کوله پشتی و ... اشاره کرد.

شای این خودش نمادی از جهان سومی بودن مملکت ماست و البته نمادی از نحوه ی مصرف گرایانه ی غربی ها، که مطمئن باشید تو ایران هرگز کفش هایی به اون نویی سر از تاناکورا در نمی یارن. ولی یک نکته ی جالب دیگه هم این بود که عده ای هم با ماشین هایی رویت شدند که من برام سوال بود که چرا سر از تاناکورا در آوردن! مثلا یک نمونش بی ام و استیشن ... بود.

به هر حال جایی بود که می شد به راحتی به جهان سومی بودن خودمون قبطه خورد و به جهان اولی بون عده ای با این الگوی مصرفی، افسوس...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر